انتظار
 
سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:, :: 12:43 ::  نويسنده : reza

تنهایم

تنهایم به وسعت یک روز و به بلندی آسمان

تا کی باید تحمل داشت

امروز از دیروز بیشتر گریانم

چون غم دوریت ذره ای از وجودم نگذاشته

سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:, :: 12:14 ::  نويسنده : reza

دلم می خواست یکی رو داشتم ،

بعضی وقتا که مردم خستم می کردن ،

میومد کنارمو دستاش رو می گذاشت دو طرف ِ صورتم

زُل می زد تو چشام ، می گفت

“ببین ! تو من رو داری!!“

سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, :: 20:16 ::  نويسنده : reza

چقدر اشک میریزم

میدونم تو هم مثل من

اونور دنیا غمگینی

نمی بینمت ولی

هنوز واسه یه نگات می میرم

یک تار موی قشنگتو

واسه داشتن همه ی دنیا نمیدم

دوریم از هم ولی….

………

سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, :: 19:34 ::  نويسنده : reza

وقتی که دنیا دود شد شاید فراموشت کنم

کاشانه ام نابـــــود شد شاید فراموشت کنم

آسان ز دستم داده ای باشد به این هم راضیم

وقتی که اشکم رود شد شاید فراموشت کنم

هرگز ز دستت این چنین سیلی به احساسم نخورد

باشد بزن بدتر بزن

اما به دســـــــــتانت قسم

وقتی که تارم پود شد شاید فراموشت کنم

سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, :: 19:19 ::  نويسنده : reza

اگر قرار بود تو دنيا جاي چيزي باشم
دوست داشتم جاي اشک رو گونه هات باشم
توي چشات متولد بشم
رو پلکات جون بگيرم
رو گونه هات جاري بشم
رو لبات بميرم
تا بدوني چقدر دوستت دارم

یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, :: 21:14 ::  نويسنده : reza

قطاری بسوی خدا می رفت و همه مردم سوار شدند

اما

وقتی به بهشت رسیدند ، همه پیاده شدند و

فراموش کردند که مقصد خدا بود نه بهشت !

یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, :: 20:53 ::  نويسنده : reza

 

دوستت دارم

چون که یاری ام میکنی تا از این سیلاب زندگی به راحتی عبور کنم

و خودم را در دشت آرزوهایم همراه با تو ببینم

دوستت دارم

چون با اطمینان و اعتماد کلید قلبت را به من دادی

دوستت دارم

بیشتر از آنچه که تصور می کنی

دوستت دارم چون دوستت دارم

چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, :: 10:14 ::  نويسنده : reza

تنم به لرزه می افتد ؛

هر بار که می گویی :”برو …. برو و به زندگیت برس”

مگر نمی دانی که تمام زندگی من تویی ؟؟!!!

سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, :: 20:46 ::  نويسنده : reza

خواستن توانستن نيست.

شنيدي ميگن خواستن توانستن است؟

باور نكن اشتباهي گفتن بايد ميگفتن خواستن توانستن نيست.

به خودت نگاه كن ببين به چيزايي كه ميخواي تونستي برسي؟

براي من كه اينجوري بوده.

آخه خواستم بهت بگم دوستت دارم اما نتونستم.

خواستم تو فقط مال من باشي اما نتونستم ونشد.

خواستم فراموشت كنم امانتونستم.

خواستم ازت متنفر بشم اما نتونستم.

حالا ديدي خواستن توانستن نيست.

سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, :: 20:34 ::  نويسنده : reza

کاش...

کاش کنارم بودی...

کاش میان منو تو این همه فاصله نبود.

کاش گرفتن دستهایت برایم رویا نبود.

کاش این همه دوری بین ما جایی نداشت.

کاش نبایدمنت لحظه هارا در انتظارت بکشم.

کاش هروقت دلم میگرفت میتوانستم سرم رابر روی شانه هایت بگذارم.

کاش شیرین فرهادرا،لیلی مجنون را....تنها نمیگذاشت که حالا

تمام این کاش ها شود آرزو ی دل عشاق

 

سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, :: 19:40 ::  نويسنده : reza

سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, :: 19:38 ::  نويسنده : reza

سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, :: 19:19 ::  نويسنده : reza

در سکوت دادگاه سرنوشت

عشق بر ما حکم سنگینی نوشت

گفته شد دلداده ها از هم جدا

وای بر این حکم و قانون زشت

دو شنبه 3 مهر 1391برچسب:, :: 9:42 ::  نويسنده : reza

امان از این بوی پاییزی و آسمان ابری ،

که آدم نه خودش میداند دردش چیست

و نه هیچ کس دیگر ،

 فقط میداند که هرچه هوا سردتر میشود

دلش آغوش گرم میخواهد

دو شنبه 3 مهر 1391برچسب:, :: 9:38 ::  نويسنده : reza

وقتی که خوابی نیمه شب، تو را نگاه می‌کنم
زیبایی‌ات را با بهار گاه اشتباه می‌کنم


از شرم سر انگشت من پیشانی‌ات تر می‌شود
عطر تنت می‌پیچد و دنیا معطر می‌شود


 گیسوت تابی می‌خورد، می‌لغزد از بازوی تو
از شانه جاری می‌شود چون آبشاری موی تو

چون برگ گل در بسترم می‌گسترانی بوی خود
من را نوازش می‌کنی بر مهربان زانوی خود


آسیمه می‌خیزم ز خواب، تو نیستی اما دگر
ای عشق من بی من کجا؟ تنها نرو من را ببر


من بی تو می‌میرم نرو، من بی تو می‌میرم بمان
با من بمان زین پس دگر هر چه تو می‌گویی همان


در خواب آخر عشق من در برگ گل پیچیدمت
می‌خوابم ای زیباترین در خواب شاید دیدمت

دو شنبه 3 مهر 1391برچسب:, :: 8:59 ::  نويسنده : reza

نمی دانی چه دلتنگم


 چه بی تابم


 چه غمگینم چه تنهایم


 تو را هر شب صدا کردم


 نمی بینی نمی خوابم 
 

 بیا تا باورت گردد


 که بی تو کمتر از خاکم


 ولی با تو به افلاکم


 بیا با آرزوهایم


  بسازم خانه ای در دل


 سراغم را نمی گیری


 مگر بیگانه ای با دل؟

سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 14:24 ::  نويسنده : reza

برای تو زندگی می کنم، به عشق تو زنده هستم، اگر نباشی دیگر نیستم
 تویی که بودنت به من همه چیز می دهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو می رود…
عشق تو، حضور تو، به من نفس می دهد هوای بودنت
این دیگر اولین و آخرین بار است که دل بستم
نه به انتظار شکستم، نه منتظر کسی دیگر هستم
تو در قلبمی و تنها نیستی، تو مال منی و همه زندگی ام هستی…

همین که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند می تپد ،
به عشق تو میگذرد روزهای زندگی ام…
به عشق تو می تابد خورشید زندگی ام ،
به عشق تو آن پرنده میخواند آواز زندگی ام
و این است آغاز زندگی ام ، گذشته ها گذشته ، با تو آغاز کردم و با تو می میرم….
به هوای تو آمدن در این هوای عاشقانه چه دلنشین است ،
به هوای تو دلتنگ شدن و اشک ریختن کار همیشگی من است
بودنم به عشق بودن تو است ، اگر اینجا نشسته ام به عشق این انتظار است
در انتظار توام ، تا فردا ، تا هر زمان که بخواهی چشم به راه آمدن توام
خسته نمی شود چشمهایم از این انتظار ، می مانم و می مانم از این خزان تا پایان بهار
تا تو بیایی و او که به انتظارش نشستم را ببینم،
تا چشمهایت را ببینم و دنیای زیبایم را در آغوش بگیرم
نمی توان از تو گذشت، به خدا نمی توان چشم بر روی چشمهایت بست ،
بگذار تو را ببینم ، تا آخرین لحظه ، تا آخرین حد نفسهایم….
نمیگویم که مرا تنها نگذار ، تو در قلبمی و هیچگاه تنها نمی مانم ، نمی گویم همیشه بمان ،
 تا زمانی که هستی من نیز می مانم ، اگر روزی بروی ، دنیا را زیر پا می گذارم ،
نمی گویم تنها تو در قلبمی، نیازی به گفتنش نیست آنگاه که تو همان قلبمی…
قلبی که تنها تپش هایش برای تو است،
زنده ماندن من به شرط تپش های این قلب نیست، به عشق بودن تو

سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 13:11 ::  نويسنده : reza

کنار هر قطره اشکم… هزارتا خاطره دفنه

شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 8:2 ::  نويسنده : reza

بازم زلال گشتم با گرمی نگاهت

قلبم چه آروم گشت ای نازنین نگارم

من در دشت بی محبت غم بر دلم نشسته

قلبم شکسته تنهاست نزار بی تو بمونه

شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 7:37 ::  نويسنده : reza

گاهی چه غریبانه روزهای تلخ را سر می کنم.

گاهی اوقات چه غریبم.

گاهی چه دلتنگی رویم فشار می آورد.

گاهی اوقات چه دلتنگم.

چه دلگیرم.

چه غمگینم از بی تو بودن

……….. 

چقدر سخته بی چشمانت ،

بی دستانت ،

بی نگاهت و

بی آغوشت سر کردن.

عشق سکوتی بین من و توست.

عشق سکوت پر از حرف است.

حرفهای ناگفته بین ما.

دلم می خواست مانند پرنده ای بی پروا

در کنارت اوج بگیرم.

ای کاش زودتر

برسد آن روز

که در آغوش هم عاشقانه آرام گیریم.

ای کاش برسد.

یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, :: 10:25 ::  نويسنده : reza

در دادگاه عشق ....قسمم قلبم بود ....وكيلم دلم و حضار جمعي از عاشقان و دلسوختگان.

قاضي نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام كرد و پس محكوم شدم به

تنهايي و مرگ كنار چوبه ي دار از من خواستند تا  اخرين خواسته ام را بگويم و من

گفتم به تو بگويند: ..... « دوستت دارم »

یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, :: 9:47 ::  نويسنده : reza

چشم های بسته ی تورو، با بوسه بازش می کنم
قلب شکسته ی تورو، خودم نوازش می کنم
نمی زارم تنگ غروب، دلت بگیره از کسی
تا وقتی من کنارتم، به هر چی می خوای می رسی

خودم بغل می گیرمت، پر می شم از عطر تنت
کاشکی تو هم بفهمی که، می میرم از نبودنت
خودم به جای تو شب ها، بهونه هات و می شمرم
جای تو گریه می کنم، جای تو غصه می خورم
 

هرچی که دوست داری بگو، حرف های قلبت رو بزن
دل خوشی هات مال خودت، درد دلت برای من
من واسه ی داشتن تو، قید یه دنیا رو زدم
کاشکی ازم چیزی بخوای، تا به تو دنیام و بدم

هرچی که دوست داری بگو، حرفای قلب و بزن
دل خوشی هات مال خودت، درد دلت برای من
من واسه ی داشتن تو، قید یه دنیا رو زدم
کاشکی ازم چیزی بخوای، تا به تو دنیام و بدم

خودم بغل می گیرمت، پر می شم از عطر تنت
کاشکی تو هم بفهمی که، می میرم از نبودنت
خودم به جای تو شب ها، بهونه هات و می شمرم
جای تو گریه می کنم، جای تو غصه می خورم

یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, :: 9:42 ::  نويسنده : reza

یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, :: 9:29 ::  نويسنده : reza

دلتنگم

دلتنگ صدای دلنشین نفس هایت

سرشارم

سرشار از عشق بی انتهایت

گریزانم

گریزان از فکر نبودن با تو

دلگیرم

دلگیر از انسان های بی رحم اطراف تو

یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, :: 8:59 ::  نويسنده : reza

یه وقتایی آخرش که از طرفتون خداحافظی میکنین

یهو اسمتونو صدا میزنه

وقتی میگین جــانم.

ناغافل جمله ی دوستت دارم رو که میشنوین

یهو دلتون هـــــری میریزه !

این ریختن چقد قشنگه

سه شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 18:42 ::  نويسنده : reza

تو مرا می فهمی
من تو را می خواهم
وهمین ساده ترین قصه یک انسان است
تو مرا می خوانی
من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم
و تو هم می دانی

وجودم تا ابد در دل من می مانی.

شنبه 24 تير 1391برچسب:, :: 8:18 ::  نويسنده : reza

کسی که دوستت داره ؛ همش نگرانته

به خاطر همین بیشتر از اینکه بگه دوستت دارم ،

میگه مواظب خودت باش

سه شنبه 20 تير 1391برچسب:, :: 9:36 ::  نويسنده : reza

چه میداند کسی شاید در آن شب

که چشمانش به تاریکی درخشید

نگاهش انتظار دیگری داشت

که یکدم در نگاهم ماند و لغزید

چه میداند کسی شاید در آن روز

که دزدانه به چشمم چشم میدوخت

بر لبانش حرف دیگری داشت

نگاهش از نگاهم داشت میسوخت

سه شنبه 20 تير 1391برچسب:, :: 7:27 ::  نويسنده : reza

دکتــرهــا ،

قـرص می دهنـد که فــرامــوشت کنـــم !

خــوابــت را مـی بیــــنم !!!

سه شنبه 20 تير 1391برچسب:, :: 7:22 ::  نويسنده : reza

در این قلب من

جوششی است که همه می دانند

عشقی است که می ماند

روحی است که می داند

چقدر تا بی نهایت دوستش دارم

آری می داند که چقدر دوستش دارم

و چگونه برایش قصه دوست داشتن را تعریف می کنم

برایش می گویم از زیباترین لحظه ها

از قشنگ ترین رویاها

رویاهایی که با هم داریم و در آغوش هم آن را لمس می کنیم

با هم از قصه زندگی می گوییم و گاهی می خندیم و گاهی می گرییم

آری حقیقت زندگی این است

اما عهدهایمان فراموش نمی شود عهد هایی که بهترین و زیباترین

لحظه های عمرمان در آن قوطه می خورد

نمی دانم جایش اینجاست که بگویم

آری همینجاست

اینجا کلبه عشقمان است

پس می گویم

با تمام وجودم می گویم

با همین قلبم که تو در آن نشسته ای می گویم

که ای همه عمر و جون و زندگیم

تو را ای مهربانترین خواهر

عاشقــــــــــــــــــانه

صــــــــــــــــادقانه

دوســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت دارم

 

درباره وبلاگ

.... ( به وبلاگ انتظار خوش آمدید ).... همیشه فکر می کردم غم انگیزترین غروب غروب زندگیست ، ولی تازه فهمیدم هیچ غروبی غم انگیزتر از دوری تونیست
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پیوندهای روزانه
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 44
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 229
بازدید ماه : 357
بازدید کل : 28286
تعداد مطالب : 380
تعداد نظرات : 178
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


بازی آنلاین پرندگان خشمگین
کد بازی آنلاین

<-PollName->

<-PollItems->

آرشیو کد آهنگ